دانشمندان
****ای نام تو بهترین سر آغاز................... بی نام تو نامه کی کنم باز**** 
قالب وبلاگ
نويسندگان
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دانشمندان و آدرس mmm_2012.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





 فیزیک‌دان نظری زادهٔ آلمان بود. او بیشتر به خاطر نظریّه نسبیت و بویژه برای هم‌ارزی جرم و انرژی (E=mc۲) شهرت دارد. علاوه بر این، او در بسط تئوری کوانتوم و مکانیک آماری سهم عمده‌ای داشت. اینشتین جایزه نوبل فیزیک را در سال ۱۹۲۱ برای خدماتش به فیزیک نظری و به خصوص به خاطر کشف قانون اثر فوتوالکتریک دریافت کرد. او به دلیل تأثیرات چشمگیرش، به عنوان یکی از بزرگ‌ترین فیزیکدانانی شناخته می‌شود که به این جهان پا گذاشته‌اند.[۱][۲] در فرهنگ عامه، نام «اینشتین» مترادف هوش زیاد و نابغه شده‌است.

آلبرت اینشتین در ۱۴ مارس ۱۸۷۹ میلادی در ساعت ۱۱:۳۰ صبح به وقت محلی در یک خانواده یهودی در شهر اولم در ورتمبرگ آلمان، واقع در ۱۰۰ کیلومتری اشتوتگارت بدنیا آمد . پدرش هرمان اینشتین یک فروشنده بود که بعدها یک کارخانه الکتروشیمیایی را تأسیس کرد و مادرش، پولین نی کوچ نام داشت . آنها در کنیسه اشتوتگارت-باد با یکدیگر ازدواج کردند .

در زمان تولد، مادر آلبرت به خاطر اینکه سر او بسیار بزرگ بود و حالتی عجیب داشت بسیار نگران بود . هرچند که با رشد او، کم کم بزرگی سرش کمتر به چشم می‌آمد، اما از عکس‌های او معلوم است که سر او نسبت به بدنش بزرگ‌تر بوده است . به این ویژگی در افرادی که سرهای بزرگی دارند «سربزرگی خوش‌خیم» گفته می‌شود که هیچ ارتباطی با بیماری یا مشکلات ادراکی ندارد .

یکی دیگر از مشهورترین جنبه‌های کودکی اینشتین این است که او خیلی دیرتر از بچه‌های معمولی صحبت کردن را آغاز کرد . طبق ادعای خود اینشتین، او تا سن سه سالگی حرف زدن را آغاز نکرده بود و بعد از آن هم حتی تا سنین بالاتر از نه سالگی به سختی صحبت می‌کرد . به دلیل پیشرفت کند کلامی اینشتین، و گرایش او به بی‌توجهی به هر موضوعی که در مدرسه برایش خسته کننده بود و در مقابل توجه صرف او به مواردی که برایش جالب بودند باعث شده بود که برخی همچون خدمه منزل اینشتین، او را کند ذهن بدانند . البته در زندگی اینشتین، این اولین و آخرین باری نبود که چنین انگ‌ها و نظرات آسیب شناسانه‌ای به او نسبت داده می‌شد .

اعضای خانواده آلبرت، همگی یهودی‌هایی لاقید بودند و از همین رو، او در یک درس می‌خواند . او با اصرار مادرش آموزش ویولون را فراگرفت . اگرچه او از همان ابتدای کار مشق ویولون را دوست نداشت و در نهایت نیز آنرا کنار گذاشت، اما بعدها آرامش عمیق خود را در سونات ویلون موتسارت بدست می‌آورد .

وقتی اینشتین پنج ساله بود، پدرش به او یک قطب‌نمای جیبی نشان داد و اینشتین پی برد که در فضای خالی چیزی بر روی سوزن تأثیر می‌گذارد . او بعدها این اتفاق را یکی از تحول‌آمیزترین اتفاقات زندگی‌اش توصیف کرد.

در سال ۱۸۸۹، دانشجویی به نام مکس تالمود (بعدها به نام تالمی)، که به مدت شش سال پنجشنبه شب‌ها به منزل خانواده اینشتین می‌آمد ، [۳]، اینشتین را با مهم‌ترین متون علمی و فلسفی آشنا کرد، که از جمله آنها می‌توان به نقد خرد ناب از کانت اشاره کرد . همچنین در اواخر دوران کودکی و اوایل دوران بزرگسالی، دو عموی او با توصیه و تهیه کتاب‌هایی در زمینه علم، ریاضی و فلسفه، به رشد فکری او کمک می‌کردند .

در سال ۱۸۹۴، در پی ناموفق ماندن کسب‌وکار هرمان اینشتین در صنعت الکتروشیمی، خانوادهٔ اینشتین از مونیخ به ایتالیا در نزدیکی میلان - مهاجرت کردند . اینشتین اولین فعالیت علمی خود را با عنوان بررسی وضعیت اتر در زمینه‌های مربوط به مغناطیس، در همان زمان برای یکی از عموهایش می‌نوشت . آلبرت برای تمام کردن درسهایش، در مدرسه شبانه روزی مونیخ ماند و پس از آنکه تنها توانست یک ترم را تمام کند در بهار سال ۱۸۹۵ دبیرستان را رها کرده و برای پیوستن به خانواده‌اش رهسپار پریوا شد . یک سال و نیم پیش از امتحانات نهایی، او بدون اطلاع والدینش و با متقاعد کردن مسئولین مدرسه به اینکه بواسطه یک گواهی پزشکی به او اجازه مرخصی بدهند مدرسه را ترک کرد و این بدان معنا بود که اینشتین هیچگونه گواهی در تحصیلات متوسطه کسب نکرد.[۴] در همان سال یعنی در سن ۱۶ سالگی، او آزمایش ذهنی که به آیینه آلبرت اینشتین شهرت دارد را انجام داد . او پس از خیره شدن به آیینه، آزمایش کرد که اگر با سرعت نور حرکت کند چه اتفاقی برای تصویرش خواهد افتاد؛ نتیجه‌گیری او مبنی بر اینکه سرعت نور مستقل از بیننده‌اش است، بعدها به یکی از دو فرضیه نسبیت خاص تبدیل شد .

در آزمون ورودی زوریخ - که امروزه به شهرت دارد - اگرچه امتیاز آلبرت در بخش ریاضی و علوم عالی شد، اما امتیاز پایین او در بخش ادبیات مانع از قبولی وی شد؛ پس از آن خانواده‌اش او را به سوییس فرستادند تا تحصیلاتش را در آنجا به اتمام برساند . پس از آن دیگر معلوم بود که آلبرت آنگونه که پدرش می‌خواست مهندس الکترونیک نخواهد شد . او در آنجا به مطالعه تئوری الکترومغناطیس که بسیار کم به آن پرداخته شده، مشغول شد و در سال ۱۸۹۶ دیپلم خود را دریافت کرد . در این مدت او در منزل خانواده پروفسور یاست وینتلر اقامت کرد و در آنجا به عنوان اولین تجربه عاشقانه، به ماری دختر این خانواده علاقمند شد . مایا، خواهر اینشتین که نزدیکترین همراز او بود بعدها با پسر همان خانواده یعنی پل ازدواج کرد و و دوست او نیز یعنی با دختر دیگر همان خانواده یعنی آنا وصلت کرد .[۵] پس از آن اینشتین در ماه اکتبر در ثبت نام کرد و به زوریخ رفت؛ در همین حال ماری نیز برای تدریس به ورتمبرگ را لغو کرد .

در بهار سال ۱۸۹۶، صربستانی که ابتدا در دانشگاه زوریخ در رشته پزشکی آغاز به تحصیل کرده بود، پس از یک ترم به آمد تا در آنجا به عنوان تنها زن در آن سال، در رشته‌ای که اینشتین درس می‌خواند تحصیلات خود را ادامه دهد . در طی سالهای بعد رابطه ماریخ با اینشتین به یک رابطه عاشقانه تبدیل شد، هرچند که مادر اینشتین به خاطر غیر یهودی بودن، سن بالا و نقص جسمانی ماریخ، به شدت با رابطه آنها مخالف بود .

 

 

امضاانیشتین
امضای آلبرت اینشتین                                                            

                        

 

[ پنج شنبه 7 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 20:21 ] [ mmm ]

یه بار یه مقاله در مورد فضاهای ۵ بعدی رو به یک فیزیکدان و یک مهندس و یک ریاضیدان می دن.

فیزیکدانه تا تیتر رو می خونه مقاله رو پرت می کنه اون طرف.

مهندسه بعد از کلی محاسبه و بررسی و نوشتن و چرکنویس  پاکنویس کردن با ناراحتی و ناامیدی مقاله رو می ذاره کنار.

ریاضیدانه هم مقاله رو با آرومی می خونه و بعد شروع می کنه به پیپ کشیدن.

.

علت رو جویا می شن ...

فیزیک دانه می گه "باباجان ما چی کار کنیم شماها دست از سر ما بردارین؟؟؟ ما در مورد بعد چهارمش موندیم ... بعد پنجم دیگه پیش کش."

مهندسه می  گه : "من تمام تلاشم رو کردم اما چند جا محاسباتم غلط در اومد و لاینحل باقی موند."

ریاضیدانه می گه : "خوب بود من ابتدا مطالب رو در مورد فضا

های nبعدی تصور کردم بعداً n رو مساوی ۵ قرار

دادم !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!"  

[ پنج شنبه 7 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 20:10 ] [ mmm ]





ويليام روان هاميلتون با فاصله ي بسيار از ديگران بزرگترين دانشمندي است كه ايرلند به وجود آورده است اگر در اينجا به خصوص به مليت او اشاره مي كنيم از اين لحاظ است كه يكي از علل فعاليت دائمي هاميلتون آن بود كه مي خواست نبوغ پر جلال خويش را وسيله اي در خدمت وطن خويش و كسب افتخار براي آن قرار دهد . برخي مدعي شده اند كه وي اسكاتلندي بوده است ليكن خود او خويشتن را ايرلندي مي دانست.

پدر هاميلتون در دابلين به كار وكالت دادگستري اشتغال داشت و در همين شهر بود كه ويليام كوچكترين فرزند ما بين سه برادر و يك خواهر در تاريخ سوم مه 1805 تولد يافت . پدرش حقوق داني طراز اول و صاحب هنر فصاحتي بي مانند بود . در كار مذهب به همه ي آداب عمل مي كرد و كار را به تعصب كشانيده بود ليكن تعصب او در راه استفاده از غذا و مشروب خوب هم كمتر از آن نبوده است .پسرش تمام اين سليقه ها و خصايص را از او به ارث برده بود ليكن بدون شك مغز درخشان و خارق العاده ي خويش را از مادرش ساراهاتن كه از خانواده اي مشهور به فراست و هوش فوق العاده بود به ارث برده است .

ويليام عمويي داشت به نام جيمز كه يك كشيش بود اين عموي ويليام زبانداني بود با كفايتي ما فوق مردم عادي :زبانهاي يوناني ،لاتيني ،عبري ، سانسكريت ،كلداني ،پالي و خدا مي داند كه جه زبانهاي ديگر افوام بت پرست را مي توانست با همان سهولتي تكلم كند كه زبان مادري و اقوام متمدن تر اروپايي . اين زبان دان پر حرارت نقش فوق العاده بزرگ در تربيت بيهوده و تعليم فشرده ي ويليام بيچاره كه زود رس و سر شار از عشق آمو ختن بود بازي كرد . پدر ش كار احمقانه اي كرد و از سه سالگي كودك بيچاره را كه همه ي آثار نبوغ در وجود او آشكار بود از مهر مادر محروم كرد و وي را به دست عموي خبره سپرد براي اينكه اورا تا خرخره از زبان هاي مختلف آكنده سازد .

پدر و مادر هاميلتون در تربيت مقدماتي او تأثير ناچيزي داشتند زيرا كودك در دوازده سالگي مادر ودو سال بعد از آن پدر خود را از دست داد و مسئوليت تلف كردن استعداد خارق العاده ويليام جوان فقط بر دوش جيمز هاميلتون مي افتد كه او را وادار به آموختن زبان هايي كرد كه مطلقا" بيهوده بوده اند و به اين طريق وي را در سيزده سالگي تبديل به يكي از اعجوبه هاي تاريخ در آموختن زبان هاي مختلف (يابهتر بگويم او رابه چندين ديكچنري) تبديل كرد. همين مسئله كه هاميلتون در سايه ي تربيت بيهوده ي عموي خود تبديل به احمق پر مدعا وتحمل نا پذيري نگرديد خود بهترين نشانه ي قدرت مقاومت و عقل سليم ايرلندي او است: چنين تربيتي مي توانست حتي پسري خوش خلق را به الاغ پالان داري تبديل كند.

داستان كودكي هاميلتون به رمان بدي شباهت دارد وبا اين حال عين حقيقت است:درسه سالگي زبان انگليسي را استادانه مي خواند ودر حساب خوب پيشرفته بود، در چهار سالگي جغرافيا راخوب مي دانست ،در پنج سالگي زبان هاي لاتين ويوناني وعبري را خوب مي خواند وترجمه مي كرد ويكي از تفريحات اواين بود كه اشعار طويل ميلتون وهومر وكولينز ودرايدن (به يوناني)را ازحفظ بخواند.در هشت سالگي زبان هاي فرانسه وايتاليايي رانيز بر مجموعه ي خود افزوده بود وبه صورتي عادي در زبان لاتين شعر مي ساخت وبالاخره قبل از اين كه به ده سالگي برسد پايه ي تبحر خارق العاده اي را در زبان هاي شرقي بنا نهاد وقبل از همه از عربي وسانسكريت شروع كرد .

شرح زير را عموي او هنگامي كه ويليام نه سال و نه ماه داشت در اين خصوص نوشته است :« وي اصلا" نمي تواند تشنگي خود را براي آموختن زبان هاي شرقي تسكين دهد و اكنو ن صرف نظر از برخي زبان هاي محلي مشرق كه چندان اهميتي ندارد تقريبا" تمام زبان هاي شرقي را مي داند . اكنون كه اطلاعات خود را در زبان سانسكريت عميق تر ساخته است ديگر نقيصه اي در معلومات او در زبان هاي عبري و فارسي و عربي وجود نخواهد داشت و در سانسكريت نيز فوق العاده قوي است . مقدمات زبان هاي كلداني ،سرياني ، هندوستاني و نيز زبان هاي محلي مالزي ،ماهاراتا ،بنگالي و بسيا ري زبان هاي ديگر را از مدتها پيش اموخته است به زودي آموختن چيني را شروع خواهد كرد ولي تهيه كتاب هاي لازم در اين خصوص خالي از اشكال نيست و وارد كردن اين كتاب ها از لندن بسيار برايم گران تمام مي شود ليكن يقين دارم كه اين مخارج بهترين رمايه گذاري است. » با خواندن اين شرح تنها كاري كه مي توانيم بكنيم اين است كه دستها را به سوي آسمان بلند كرده و بگوييم خدايا مفهوم اين كار چه بوده است ؟!

صرف نظر از اين موارد هاميلتون پسسر بچه اي بود مانند همه ي پسر بچه هاي سالم ديگر . ورزش مورد علاقه ي او شنا بود .خلق وخوي او حاكي از نبوغ و رفتاراو يكسان و بي اعتنا نسبت به اغلب امور بود. هاميلتون هيچ وقت نمي توانست تحمل كند كه حيواني يا انساني را رنج دهد .


مابين دوزده سالگي و جهارده سالگي هاميلتون به تدريج خويشتن را از قيد اين علاقهد دمندي ديوانه واربه آموختن زبان هاي بي فايده نجات داد وسيله اي كه سرنوشت در اختيار او قرار دادتا او رااز راه خطا دور كند حساب گر اعجوبه ي آمريكا يي زراه كالبرن zerah colburn بود . ترتيبي داده بودند تا اين دو جوان با هم آشنايي يابند به اميد اين كه نابغه ي ايرلندي بتواند در اسرار روش محاسبهكردن ذهني زراه نفوذ يابد وحال آن كهخود اين آمريكايي به درستي اسرار خويش رانمي دانست (روزي از زراه پرسيدند كه آيا عدد 4294967297«يعني ششمين عدد از سلسله ي فرما » عدد اول است يا نه .
وي بعد از مختصري محاسبه ي ذهني جواب داد نه عدد اول نيست چون بر 641 قابل قسمت است . اما خود زراه هم قادر نبود كه بگويد چگونه به چنين نتيجه اي رسيده است . ) در واقع در روش هاي زراه كالبرن هيچ سري يا نكته ي قابل ملاحظه اي وجود نداشت وهنر نمايي هاي او ماحصل قدرت حافظه اي بود. كالبرن در بيان روشهاي خويش براي دوست خود هاميلتون نهايت صراحت رابه كار مي برد وهاميلتون به نوبه ي خويش آن راتكميل مي كرد .این امر موجب شد تا به تدریج هامیلتون به ریاضیات كشیده شود .


در هجده سالگی همیلتون موفق به کشف قاعده همیلتون در مکانیک شد.با استفاده از حسابان تغییر می‌توان به وسیله این قاعده، در ریاضی معادله اویلر-لاگرانژ که در مکانیک لاگرانژی مورد استفاده قرار می‌گیرد را، اثبات کرد.
سال ۱۸۲۷ (یعنی در ۲۲ سالگی)، پروفسور ستاره‌شناسی و ستاره‌شناس سلطنتی (Royal Astronomer) ایرلند، صدا زده شد. در ابتدا او خود را با فیزیک نور و خواص هندسی‌اش مشغول کرد.
همیلتون خود را بعدها با چهارگان‌ها مشغول کرد، که امروزه به عنوان مثال در گرافیک کامپیوتری و نظریه نسبیت کاربرد دارد.

 

 
[ پنج شنبه 7 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 17:29 ] [ mmm ]
.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ

سلام دوستان....! متشکرم که به وبلاگ من سر زدین. امیدوارم از مطالب این وب استفاده کرده باشید و خوشتون اومده باشه. باتشکر مدیریت وبلاگ
امکانات وب
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 6
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 6
بازدید ماه : 6
بازدید کل : 21694
تعداد مطالب : 14
تعداد نظرات : 10
تعداد آنلاین : 1


  • دانلود فیلم
  • قالب وبلاگ